۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

از اين به بعد اين وبلاگ را از اينجا دنبال كنيد

www.ghribname.persianblog.ir

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

يك دانشجو مي نويسد

آن روز ها را خوب به ياد دارم كه با فشار درس مي خواندم ،وفكر مي كردم دانشگاه يك جاي خوب است ،نمي دانستم چرا ....؟
همه چيز را از همان روز اولي كه دانشگاه رفتم فهميدم ،از بي حوصلگي استاد براي توجيه دانشجو ،گاهي هم بي سوادي اش و گاهي هم ....و آن شعار مزخرف كه اينجا دانشگاه است و دانشجو خودش بايد ياد بگيرد !!!!!وانگار استاد در جامه ي شلغم ظاهر مي شود !!!!كه هيچ نمي فهمد و يا خودش را به نفهمي مي زند كه زياد براي دانشجويش تو ضيح ندهد !!بعد كه كمي جا مي افتي ،مي فهمي كه نه فقط استاد ،اينجا دانشجو هم ميلي براي دانستن ندارد !!يك عده از آن اول مي آيند كه مدركشان را بزنند زير بقلشان و عده ي ديگر اگر يكي توي سر استاد مي زنند ،دوتا بر سر كتاب هايشان و هزار تا بر سر خودشان ؛علتش نماندن است ،در جايي كه هيچ انگيزه اي نيست براي زندگي كردن و پيش رفتن و بودن ،انگار خاك ايران غريب شده است و انگار اينجا عين غربت است !!
پي نوشت :ف. دورود دعا كن كه همه چيز درست و حسابي بگذرد !!!2-گفتم فلاش بك را به زودي بخوانيد نه الان 3- اون يكي وبلاگو بستن نمي دونم چرا!!!بايد يه رشته وبلاگ درست درمون يه جا بزنيم راحت شيم از دست اين بلاگر به خدا

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

وطن يعني

وطن يعني دويدن در پي نان
وطن يعني كمك كردن به لبنان
وطن يعني عرب را چاق كردن
معلم هاي خود را داغ كردن
وطن يعني نبود تايد و شامپو
وطن يعني رئيس .... هالو
وطن يعني صف نونو صف شير
وطن يعني همش درگير و درگير
وطن يعني همين بنزين ،همين نفت
وطن يعني همين نفتي كه توي سفره ها رفت
وطن يعني همين آيينه ي دق
وطن يعني خلايق هر چه لايق

غربت نامه

تا كنون آن جا نرفتي ،گاهي مي ترسي كه آن جا بروي ،گاهي هم فكر مي كني هرگز تجربه اش نخواهي كرد اما امثال من چندين بار تجربه اش كرده اند ،خودم يك بار ديدمش ،خوب يادم نمي آيد كه چه شكلي بود اما فكر مي كنم زيبا بود چون شبيه نازنين بود ،بار دومش شبيه غربي بود ،آنجا كه جز تو و خدا ديگر كسي نيست !!!براي همين اينجا شد غريب نامه ،غريب نامه حكايت غربت ماست در اين دنيا !!!گاهي آدم ها شاد مي نويسند ،گاهي موضوعي نيست كه بنويسند و گاهي هم از چيزي مي نويسند كه هميشه از ان مي ترسند يا غافلند يا ......من ،امروز ولي مي خواهم بنويسم ،مي خواهم برايتان از تجربه هاي بازگشت بنويسم ،از تجربه هاي راهي كه شايد براي معدود آدم هايي پيش مي ايد و از تجربه ي مرده ي متحرك بودن !!!!،از اينكه بتواني و نتواني انجامش بدهي !!!زندگي ....شايد زهر مار باشد و يا شايد دلستر سيب باواريا !!!تو مي خواهي خود كشي كني يا مي خواهي زنده بماني ؟؟؟تو انتخاب كن !!!!!فلاش بك را بزودي بخوانيد
پي نوشت :بلاگر قات زده8 واسه همين اين سري هم فونتمو مورچه خوار ي بود !هم رنگ سبز نداشتم كه بنويسم !!2-از كامنت گزاريتون كه ديگه نا اميد شدم ولي انصافا فلاش بك رو بخونيد ،قصه هاي جالبي از آدم هاي جالبي توشه !!البته اگه قلم من بتونه قشنگ بنويسه 3-اگه راستش رو بخوايد اوضاعم خيلي رو به راه نيست واسه همين آپ نكردم 4-ف.دورود جون حكايت همون هم سنگراي نازنينمه كه بلا نسبت شما دهنمو صاف كردن 5-نينگا ني ني رو ببوس 6-براي مرحوم كردان كه به خاطر جراحات سنگين شيميايي (!)به لعنت خدا رفت همه با هم طلب هر چي دوست دارين بكنين ،7-اون دنيا به كردان ميگن اعمالت چرا اين شكليه ؟ميگه من دكتراي نيكوكاري دارم ،مداركشم موجوده !!8-امروز يه كار غير اخلاقي كردم نيش زنبور رو تو خونه ديدم ،خيلي وقت بود اين طوري حال نكرده بودم وقت كردين برين !!!نگاه كنين

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

قرمه سبزي ها

صبح روز13 آبان كه ميشه نازنين گير پيچ ميده كه الا و بلا مي خوام برم تظاهرات مشتي باشم بر دهان استكبار داخلي
،اولش هي جانمان را فدايش مي كنيم كه نرو نازنينم ،بعدش هي قربان قد وبالا وچشم هاي سبز و نمي دونم چه اش مي روم كه نرو !!حرف توي گوشش نمي رود ،دست آخر آن روي سگم به بالا مي آيد و مي گويم :مي خواي بري ،برو بچه ي منو با خودت نبر ،مگه اين بي شرف ها حاليشون ميشه ؟يه دفعه مي زنن ناك اوتت مي كنن ،آرزوي 12سال زندگيمون رو بايد به گور بسپريم !!!اين رو كه ميگم و بعدشم كه دوباره هي قربانش مي روم و هي فدايش مي شوم ،منصرف مي شود !
يك ساعت بعد كه مي شود تصوير آشنايي پشت آيفون تصويري مي بينيم !!سيما بود !!!دردانه و ته تغاري و ... خواهر سلما !!
مي پرد تو و مي گويد !!!امييييييين بهم افتخار كن !!!
-ما كلا چيز ميز واسه ي افتخار زياد داريم ته تغاري !!!
-نه من دانشجوي حراستي شدم بايد بهم افتخار كني !!!1
اين را كه مي گويد ،بند دلم پاره مي شود !!!اي بابا به سر بچه هاي اين خانواده انگار به جاي مو ريشه ي قرمه سبزي گرفتن !!!اون از خواهر مكرمشان كه دهن ما را دو سه دور ارتودنسي فرمودند تا دو ترم تعليقي شان را مهر بخشودگي زدند و اين هم از اين يكي !!!ولي خداييش اين يكي نوبره !!!نازنين ترم 7 بود كه تعليقي خورد !اين يكي هنوز يه ماهو نيم نشده كه ميره دانشگاه !!!آخه
-رفتم تو يه دونه ازين قول تشن هاي حراستي ،گفت واسه ي 13 آبان چه نقشه اي تو سرت پروروندي ؟
گفتم مي خوام2 فصل رياضي بخونم !!
گفت بچه مگه من باهات شوخي دارم ؟
-گفتم شما بر چه اساسي منو آوردين اينجا
-ما عملكرد تو رو تو دانشگاه نقد كرديم بگو به چه گروهك سياسي متصلي ؟
-آقا فرمودن نقد بايد منصفانه باشه !!!من ترم يكم !!هنوز جاي فني ميرم كتابخونه مركزي !مي خواي به چه گروهي وصل باشم ؟تازه اين بليطم !!من 13 آبان اصلا اصفهان نيستم !!!
خلاصه اون هي گفت و منم هي آقا ،آقا كردم
اين را كه گفت كمي آرام ميشوم ،ديدم اين يكي مخش بيشتر از خواهرش كار مي كنه !!!اگه نازنين بود حالا براشون از شريعتي مي گفت !!!نه از آقا!!!!!!!!
پي نوشت :ما كه نرفتيم !يعني نشد كه بريم !!زن و بچه ي مان هم كه نميشد بديم صاف دست اين بي پدر ها ،شما اگه رفتين چه خبر ؟جمعيت خوب بود ؟
2-ف.دورود من هميشه فكر مي كردم ف.درود ي !!!!!
3-خوب گاهي آدم اعصابش داغون ميشه !!باور كنيد وقتي همه چيزيه هو رو دلتون تلمبار ميشه !!اصلا نمي تونيد صبور باشين

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

میشه یکی بیاد من دنده ش رو بشکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امروز به طرز ناجوری مگسی ام ،چراشو نمیشه گفت
یه چیزی بنویسید که آروم شم
1-نگین عزیز ما بی یاد شما زنده نیستیم
2-این اخبار تون چی شد پس؟
3-شادی خانوم هیچم این طوی نیست ،اگه می تونی خودت گلابی غیر چینی پیدا کن تو این فصل
4-ف.دورود جان از اینکه برای حرف های صد من یه غاز من وقت می ذای ممنونم و بدام دعا کن
5-همین دیگه تا نزدم کامپیوترو له نکردم باید برم چون ئارم حرص می خورم بی جهت