۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

يكي براي هميشه

براي پزشكي به دوست داشتني دكتر شيرين ايراني
شيرين جان سلام
از آن زمان ها كه هر روز صبح مصيبت كوچكم را با صداي زنگ تو آغاز مي كردم زياد نگذشته است ،از آن زمان ها كه مي گفتيم شيرين ايراني را مي شناسي ؟آره همون كه رتبه ي كنكورش 4 بود ،آره آره همونو ميگم از اون موقع هم زياد نگذشته !!!شيرين جان غم غربت روي دوش ما هم افتاد ،آرزوي ما هم به ديار غربت شتافت ،آنچنانكه تو رفتي و فاطمه رفت و.....
آن زمان ها كه تو خواهرم بودي زياد نمي دانستم كه غربت كمر شكن است ،كه تنهايي امان آدم را مي برد ،كه انگار خيلي سخت است كه از صبح بيرون بروي و شب وقتي خسته و با يك كوله پشتي كار باز مي گردي به جايي بروي كه هيچ كس انتظارت را نمي كشد ،انگار خيلي سخت مي شود كه كسي نباشد كه به فكرش باشي كه كسي نباشد كه به فكرت باشد ،گاهي هم فشار آن قدر به تو زياد شود كه بخواهي باز گردي !!!!
شيرين يك چيز را مي داني با هوش ها دو دسته اند :يك دسته آن ها كه از هوش زيادشان متوجه مي شوند كه بايد سخت تلاش كنند و ديگري آن دسته كه از هوش زيادشان زيادي تنبلند !!!!جزء دسته ي دوم بودن خيلي سخت است شيرين كه تو اصلا اين يكي را نمي داني !!!!!
شيرين تو كه رفتي ،با عزم رفتي با شعف و با عشق كه بياموزي و كار كني و خوب باشي و لي آرزوهاي ما كه آن سمتي رفت ديدم براي من زياد سخت است كه مثل تو باشم اي خواهر نازنينم
شيرين ايراني
سلما .م
پي نوشت :
1-اين هم يه چيزي بود ديگه بخونينش
2-اگر مي دونستم اين قدر رو ي پدرشان حساس اند زود تر بر پدرشان لعنت مي فرستادم ،از ديشب بي بي سي باز بود

۳ نظر: