نازنین :می بخشید استاد فرمودید باید به نمرات نیم ترم رجوع کنیم تا 5 نمرمونومحاسبه کنیم ؟
استاد:بله
-استاد شما که نمرات رو اعلام نکردید !
-(با لهجه ی غلیظ ترکی بخوانید )دانشگاه که باز میشه اینجا میشه طویله!!!شما سال اولید !!براتون توضیح میدم که هر استادی نمراتش رو می چسبونه پشت شوشه ی اتاگش !!
-استاد شرمنده تونم ولی دقت کردید اتاقتون طبقه ی چهارمه !!
4سال بعد
(با همان لهجه ی غلیظ بخوانید )احمدی؟؟؟؟اون پوشت داری چه گلطی می کنی ؟
-کار بدی نمی کنم استاد
-داری به چی نگاه می کنی ؟
-به برگه ی همسرم !!!!!!
سری به کتابخونه می زنم !!!یاد استاد شیرین لهجه ی ترکم می افتم،،زنگ می زنم بهش میگم :استاد!!!!
-دختری با همان لهجه ی ترکی می پرسد :شما
-گوشی را به پدرش می دهد
-احمدی بابا تویی ؟؟
-استادهنوز منو یادتونه؟؟؟
-بابا الهی من ....
-دکتر نگید این حرفارو
-بابا جان منم داغ دیدم !!
-استاد!!!!چی بگم !!!!!
-هنوزم تو همون باغید بابا ؟می خوام بیا بهت سر بزنم !!از فکرم نمیری
-استاد !!!!ما همون جاییم
-خدا تو رو جای امیرم بهم برگردوند
امیر را خوب می شناختم ،پسرش !!که در دانشکده ی فنی بود ،میدنستم که همون موقع ها که من تصادف کردم ،اونم تصادف کرد و از دنیا رفت !!!
-استاد کی میاید ؟؟
-هر وقت تو بگی بابا !!!
پی نوشت :1-مرقد امام بناییست ،روز قدس رو چی کار می کنین !!!
2-شما هم دوست یا معلم یا استاد این طوری داشتین ؟
3-همین بید که بید !!!!!!قابل توجه فرزندان ذکور خانواده ی احمدی پور !!!!تازه می خوام بگم ظرف شستن هم یاد بگیرید !!!!
Amin jan, tasadofe shoma male chand vaghte peeshe?
پاسخحذفPS. yek ostad daneshkah dashtam, peero topolo bood. Mah bood -- ashegesh boodam. ezdevaj karde bood, valy bache nadasht. maha boodeem mesle bachehash. akhar sale, baraye ma jashn gereft to khunash. badesh ham raft yek shahre door, ghahee bahash telephony harf meezadam. . .ta chand sal baad ke yek rooz email dashtam ke foate karde. (liver disease). to khatmesh yek band zaar zadam (modele iranee, amricayeha kheily ghashngto rasmee meesheenan). hanooz, esmesh miad, ashkam dar miad. roohesh shad.
چه خوبه ارتباط دوستانه با یک استاد ...
پاسخحذفمن یک استادم رو خیلی دوست داشتم ... استادی که منو با طعم تلخ افتادن آشنا کرد .یک درس سه واحدی اصلی رو از درس ایشون افتادم ، برای منی که نمره هام همیشه خوب بود چقدر سخت بود ... اما همون شد که من به خودم اومدم و هر ترم معدلم بالاتر رفت و اکثر ترمها از یک درس اختصاصی 20 می گرفتم ... استاد سختگیری بود ، کسی باهاش واحد برنمی داشت ... کیف می کردم درسهایی که با ایشون ارایه می شد رو بردارم و بالاترین نمره کلاس بشم ...هنوز خیلی از جملاتی که سر کلاس می گفت خوب یادمه ...
آخرین روزهای دانشجویی یک کتاب به استادم هدیه کردم و ازش تشکر کردم که تو اون درس منو انداخت ...
الان استادم ایران نیست ، هرجا هست براش سلامتی و موفقیت آرزو دارم ...
خاطرات شیرینی برام زنده شد ... ممنونم ...
سلام
پاسخحذفحال ؟ احوال؟
ف دورود
الهي من فداي شما بشوم ف.دورود نازنينم !!!خوبه كه مياي بهم سر ميزني احساس خوبي از حضورت دارم !!!راستي اين تاييد كامنت رو فقط به خاطر نازنين تو بر داشتم مي دوني ؟؟؟
پاسخحذفقربانت
پاسخحذفخیلی لطف کردی
مواظب خودت باش
دارم. نه یکی. چند تا. آدم هایی که در کنارشان زندگی کردم نه اینکه درس بخوانم.
پاسخحذفسلام ممنون از اینکه قدم رنجه فرمودید. منتظر بقیه داستانم باشید. اما در مورد روز قدس اگه راهپیمایی باشه و نگن به علت کندن خیابان انقلاب راهپیمایی تعطیله و تو همین نماز جمعه شعار بدین ، شرکت میکنم.
پاسخحذفدر مورده استاد اینجوریشو نداشتم داشتن استاد خوب نعمت.
افرین به شما که داری تکریم زن رو رواج میدی.
ظرف شستن ییاد بگیرید ؟؟؟؟ یعنی شما ها غذا نمی پختین هیچ ، ظرف هم نمی شستین ؟؟!!؟؟!! نازنین یه وبلاگ بزن بیاییم همدردی کنیم ! (;
پاسخحذفمن هم یه استاد این جوری داشتم ، انقدر هم رابطمون خوب بود با هم ، من هم خیلی دوستش داشتم ، یعنی درسش رو هم خیلی دوست داشتم ، شاید اصلا به خاطر این بود که توی اون درس درک متقابل داشتیم ، بعد استاده خیلی خوب درس می داد و چون حس می کرد من بیشتر از همه می فهمم چی می گه ، همش انگار برای من توضیح می داد . اون مدتی که باهاش کلاس داشتم خیلی خوش گذاشت ، اما جماعت بی جنبه شروع کردن به شایعه سازی که این دوتا بینشون خبری هست ( حالا استاده یه دختر داشت درست هم سن من ) و چه جوری هست که فقط مهسا 20 می شه و نمره ی بعدی 15 هست و قراره ازدواج کنن و ... که یه روز صدام کرد تو اتاقش و گفت : " من خیلی دوست داشتم تو دختر من باشی یا دختر من مثل تو باشه ، اما اصلا نمی خوام به خاطر حسودی بقیه اذیت بشی ، دیگه با من درس بر ندار و فلان واحد ریاضیت که مونده رو ترم دیگه من بر نمی دارم تا فلانی برداره و تو با اون بگذرون ، بعدش هم که دیگه ریاضی هات رو پاس کردی و دیگه سر کلاس من نیستی که برات حرف در بیارن ! اگه اون استاده خانوم بود ، حتما الان خیلی باهم دوست بودیم (:
آخی... بنده خدا استادتون...
پاسخحذفمن توی دبیرستان یه دبیر جغرافی داشتیم به نام آقای اسدی که شاعرم بود و نمی دونی سر کلاسش آدم چه کیفی می کرد... هنوز بعد از 10 یا 12 سال یادمه... روز انتخابات تو حوزه رای دیدمش. مرد خوبی بود و هست. اونروزا باهاش صمیمی بودم. مرد خوبی بود و هست.
سلام بر امين خان گل دوست عزيز و بسيار گرامي .
پاسخحذفخوشبختانه من با دوچرخه بودم و الان چهار چرخ شدم
تازه ما از اهالي جنوب شهر هستيم و اونجاها افت داره ادم مدركي بالاتر از سيكل بگيره وگنه به ادم ميگن سوسول
حالا ببين به كسي كه بچه ي شمال شهر باشه دكتر باشه غذا بپزه ظرف و رخت چرك بشوره زمين رو دستمال بكشه و ....... چي ميگنن
لذت بردن از اونچه كه داري را فراموش نكن بخصوص نفس كشيدن
به همه با صداي بلند سلام كنيد
پینوشتهایی که میگذارید خیلی جالبه . میتونین اونها رو نه به عنوان پینوشت که در ادامه پستهاتون بنویسید .چون پینوشت معمولا" مختصره ولی مال شما گاهی طولانی میشه.البته این فقط یه پیشنهاد بود.جسارت منو ببخشید.
پاسخحذفسلام،
پاسخحذفچه جالب من هم حیلی دوست داشتم با استادام رابطه دوستانه داشته باشم ولی خوب فرهنگ ما به یک دختر چنین اجازهیی تقریبا نمیده. چند تا استاد بزرگوار دارم که خیلی بهشون ارادت دارم اما مثل شما صمیمی نیستم. دبیرستان که میرفتم با بعضی دبیر هامون رابطه صمیمی داشتم ولی دانشگاه فاصله زیاد بود.
هيچ وقت تا اون حدي كه شما تونستي با استادت يه رابطه ي خوب برقرار كني ؛ من نتونستم ؛ برا همين خيلي برام جالبه كه استادت بهت بگه : بابايي
پاسخحذفتازه شم ببين بلدي كانونه گرمه افراد مذكره خانواده ي احمدي پور را بهم بزني با اين ......... ذ.... بودنت :D
منم استادی دارم که از دوران لیسانس باهاش درس داشتم. کلاً خیلی آدم خوبیه و رابطش با همهی شاگرداش خیلی صمیمی و خوبه. برنامههای خارج از دانشگاه مثل مسافرت و کوه با بچهها میذاشت. منم یکی از خواص بودم که رابطش خیلی باهام خوب بود (و هست). عروسیم دعوتش کردم. یک بار هم بعد از دفاعم اومد خونمون. رابطش با همسرم هم خیلی خوبه و اونم استاد رو خیلی دوست داره. الان دو ماهی هست که باهاشون هم محلهای شدیم. تو فیس بوک برام پیغام گذاشته بود یک شب با همسرم باهاشون بریم پیادهروی. الان میخواستم تماس بگیرم قرار بذاریم که این پست شما رو دیدم!
پاسخحذفالبته رابطهی خیلی خوبشون با من حسادت بقیهی بچهها رو برانگیخت. یک بار هم که تو وبلاگشون از شعری که خودشون گفته بودن تعریف کردم یکی اومده بود کامنت گذاشته بود همهی این کارا رو میکنم که دانشجوی دکتراشون بشم!! ولی برخلاف مورد خانوم ماندگاریان اصلاً برامون اهمیت نداشت!
همسرم میگه میخواد باهاش سیگار کشیدنو رله کنه!!!!!!!
خیلی روابط صمیمانه استاد و دانشجو زیباست .
پاسخحذفچه میکنه این نازنین خانم در خانواده احمدی پور!!!!!
میگم بد نیست یه تشکل طرفدار حقوق مردان بزنید آقاامین !!!!
گرچه هنوز اتفاق مهمی نیفتاده یه ظرف شستن ناقابله دیگه :-)