روز اول مهر است و من از خانه بيرون ميروم كه سري به دانشگاه بزنم ،در راه بچه هاي زيادي رو مي بينم كه پايين برج خيابون آصف (زعفرانيه)واسه سرويس وايستادن سرم رو از پنجره بيرون مي كنم و داد مي زنم از اول مهر متنفرم !!!!بچه ها برايم دست تكون مي دن و اونا هم داد مي زنن منم همين طور !!راستش را بخواهيد اگرچه از دوران مدرسه خاطرات شيريني دارم ولي هيچ وقت دلم نخواسته كه دوباره بچه مدرسه اي بشم ،درست برعكس دوران دانشجويي كه هميشه مي خواستم دوباره دانشجو باشم !به دانشگاه كه مي رسم يه سري بچه مي بينم كه قيافشون داد ميزنه سال اولي اند !آخه فقط سال اولي ها روز اول مهر اونم روز 4 شنبه دانشگاهو افتتاح مي كنن !اول خندم ميگيره ولي ياد خودم مي افتم !!!روز اول مهر كه مي خواستم برم دانشگاه ،اون روز كلاسم ساعت 10 شروع ميشد ومن ساعت 6 صبح پا شدم رفتم حموم و موهامو درست كردم فكر كن !!!!!چون فكر مي كردم اونجا سالن مده !!بعد پياده راه افتادم از ولنجك تا تجريش رفتم !!و بعدشم رفتم دانشگاه !!ساعت 30/8 رسيدم دانشگاه و تقريبا كسي تو دانشگاه نبود !يواش يواش دانشگاه پر ميشه و من سر اولين كلاس حاضر ميشم !موقع حضور و غياب چنان ميگم بله كه همه بر ميگردن !دختر سفيد و چشم سبزي با لبخندي عجيب نگاه مي كند از خجالت آب مي شوم و مي خواهم زمين دهن باز كند و من ص3اف بروم توش !ياسمن بر مي گردد و بي صدا مي گويد خاك بر سرت كنن نديد بديد !!!مي گويم مگر شما بديد بديد بودي ؟؟خوب يه عمر آرزو داشتم ديگه !!چنان همه جا در مورد دانشگاه حرف مي زدم كه همه بفهمند من دانشجو ام !روپوش سفيدم را اتو كرده روي دستم مي انداختم و مادرم مسخره ام ميكرد كه ديگه لبو فروش محل هم تا حالا فهميده كه تو دانشجوي پزشكي هستي !خلاصه ترم اول رو هوا سير مي كردم !البته اين اسمش خود شيفتگي حاصل از دانشجوييه !!همه دارن وهمه .....
حالا اون دختر سفيد چشم سبز داره باهام زندگي مي كنه و هر وقت مي تونه ميگه :
-اه امين يادته اون روز...
-آره يادمه كه چي بشه ؟؟
-كه بري ظرفا رو بشوري
-چه ربطي داره نازي؟
-به من مي گي دارم حرف بي ربط ميزنم ؟
-من چيز مي خورم
-خوشمزه است ؟
-اه نازنين !!
-سوسول
-ديگه اين حرفو بهم نزن هيچ خوشم نمي آد
-پس برو ظرفارو بشور
-چه ربطي داره
باز به من ميگي ...........................
و زندگي ادامه داره !!حتي وقتي 900 هزار تومن ميدي ماشين ظرفشويي براي زنت و كلي هم پول سرايدار ميدي و دست آخر خودت مجبوري ظرفا رو بشوري
زندگي ادامه داره چون نازنيني هست كه منو مسخره كنه وبه من بگه كه چقدر دوستم داره و اگه ظرفا رو بشورم بيشتر دوستم داره !!
دوستت دارم نازنين !!!!!!با همه ي مصيبت هايي كه داري !!!!و از اول مهر متنفرم با همه ي ......
پي نوشت:مانياي عزيز مي خواي جوابتو تو وبلاگ بدم ؟؟؟
2-مسعود مي كشمت
3-ببينم شما از اول مهر خوشتون مياد ؟؟؟؟؟
4-اصفهانيا كامنت بذارن كارشون دارم
سلام
پاسخحذفدانشگاه اصفهان ؛ بالا شهر مي شه ؛ ميدونه آزادي كه ماها بهش مي گيم : دروازه شيراز
سي و سه پلا رد مي كني و مستقيم مي ري بالا تا به دروازه شيراز برسي
اونجا ديواراي دانشگاه اصفهان پيداس
مدرسه؟
پاسخحذفآره دوست دارم فقط 1 روزه دیگه به اون دوران برگردم اونم وقتی که کلاس اولی بودم....
باز امد بوی ماه مدرسه بوی بازی های راه مدرسه
بوی ماه مهر ماه مهربان بوی خورشید پگاه مدرسه
...
خوب من به عنوان یه سال اولی به شدت مشتاقم واسه ی روز اول دانشگاه:دی(البته نه اول مهر چون دانشگاه ما 4مهر کلاسا شروع میشه متاسفانه:دی)
پاسخحذفاول مهر !!! مدرسه نه دوست نداشتم ، ددانشگاه هم ....
پاسخحذفمی دونی من تا ترم آخر عین سال صفری ها از اول مهر می رفتم ((:
روز اولی که رفتم دانشگاه ، یکی از استادهای رشته ی مهندسی صنایع ( آزمایشگاه ) ، اومد جلو و گفت " شما خیلی جذابید ، رشته ی شما چی هست و اگه کاری داشتید من در خدمتم و حتما با شروع کلاس های دانشگاه به صورت جدی ، شما خیلی سرتون شلوغ می شه و مراقب خودت باش و ...من هم جو گیر ، باورم شد خیلی توپم و الان همه سر من دعوا می کنن و حالا چی کار کنم این مسایل حاشیه ای مانع از پیشرفت علمی من می شه ((: بعدن که تو دانشگاه جا افتادم فهمیدم این بابا کلا چسبناک هست و هیچ ربطی به خفنی من نداره ((: یه کار ضایع دیگه هم کردم ، رفتم توی بخش و با رییس بخش دعا کردم که چرا اینجا انقدر بی نظم هست و کلاس من که قرار بوده ساعت 9 شروع بشه ، تشکیل نشده ((: ((: چه قدر آدم می تونه ضایع باشه آخه ؟ رییس بخش هم گفت ایسالله سال دیگه ، 20 مهر که زنگ زدیم خواهش کردیم تشریف بیارید و کلاس ها رو تشکیل بدید ، می بینیمتون !
و
مدرسه رو دوست دارم ... مخصوصا دبیرستان رو ...
پاسخحذفما چندتا همرشته ای بودیم که ساعت 7 از خوابگاهی که 10 دقیقه تا دانشگاه فاصله داشت راه می افتادیم که به کلاس ساعت 8 برسیم ...
ترم اول کلی از این مدل خاطرات دارم ...
سلام بر امين خان گل دوست عزيز و بسيار گرامي .
پاسخحذفاز اول از ساعت 6 صبح پشت در مدرسه و دانشگاه بودي و تابستان ها هم ميرفتي كلاس تقويتي اون هم از ساعت 6 صبح حالا كه مدرك گرفتي داري بد آموزي ميكني براي بچه هاي مردم
لذت بردن از اونچه كه داري را فراموش نكن بخصوص نفس كشيدن
به همه با صداي بلند سلام كنيد
مدرسه رو دوست ندارم . ولی یادمه که سال اول دانشگاه ورودی دی بودم به خاطر همین اول مهر نداشتم . ولی اون روز خواهرام رفتن مدرسه مادرمم گذاشت از خونه رفت بیرون من موندم و من. راستشو بخوای کلی دلم سوخت و کمی هم اشک ریختم.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفمرسي كه توجه فرمودين
من دانشگاه صنعتي اصفهان درس خوندم اگه كمكي مي خواين در خدمتم
اين هم ايميلم:melika602000@yahoo.com
اينجا مقداري كامنت گذاشتن سخته
سلام اون موقع ها که مدرسه میرفتیم و دو سه سال پیش که ترم یک دانشگاه بودیم خوشمون نمیومد بریم اما الان که دارم بهشون فکر میکنم دلم له له میزنه برا اون روزا و خیلی دلم میخواد به اون روزا برگردم وای بوی ماه مدرسه
پاسخحذفالبته ترم یک دانشگاه چون من نمیتونستم برم کلاسا بخاطر نداشتن رمپ برا همین 12 آذر 85 برا من 1 مهر حساب میشد و چه بد آغازی
راستی جواب ایمیلتو دادم سید
بازم راستی شما اصلا به وب من سر زدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واي منم از اول مهر بدم مياد ... حتي واسه دانشگاه هم !
پاسخحذفمن اصفهانيم ... اگه كاري داريد ايميل خودم رو واستون گذاشتم ... بهم خبر بديد ! ( هر كاري كردم نشد ايميل بذارم ... مجبورم همين جا بنويسم !!! golab_em@yahoo.com )
سلام. منم اصلا دوست ندارم دوباره برگردم اول دبستان. حالا دبیرستان یا دانشگاه یه چیزی!
پاسخحذفالبته فکر کنم بچه های الان خیلی بیشتر بهشون خوش بگذره و از اون موقع ما خیلی بهتر شده باشه.
نه بابا خوبي زمان ما اين بود كه از مدرسه ميومديم صاف مي رفتيم تو كوچه تازه اون موقع زياد مد نبود بچه ها رو كلاس ال و بل بذارن حداقل بعدش يه ذره صفا مي كرديم الان اين بچه ها همش كلاسن و همهش دارن درس مي خونن ما البته بچه هاي درس خوني بوديم ها ولي در كنارش كمي هم زندگي مي كرديم !!!اين چيه صبح ساعت 6 بچه دبستاني وايستاده واسه سرويس!!!بعد از ظهر هم ساعت 4 تعطيل ميشن !!!
پاسخحذفسلام
پاسخحذفولی من خیلی دلم میخواد برگردم به دوران دبیرستان مخصوصا سالی که پیش دانشگاهی بودم، یادش بخیر چقدر صفا میکردیم با بچه ها.
ل.ع.
سلام
پاسخحذفببين امين جان ؛ بافته اجتماعيه اصفهان آنچنان مثل تهران نيست كه با قاطعيت بتوني قشرهاي اصفهان را از هم جدا كني
همون طور كه مثلا توو مرداويج كه نزديكه دانشگاه اصفهانه يه خونه پيدا مي شه 900 ميليون ؛ يه خونه با همين قيمت مثلا توو بزرگمهر هم پيدا مي شه
طرفاي دانشگاه اصفهان بالا شهر حساب مي شه ؛ اما يكي از بهترين خيابوناي اصفهان منطقه ي ميانيه اصفهانه كه به مركز شهر نزديكه و اسمش خيابونه : عباس آباد هست .
پاسخحذفعباس آباد خونه هاش ميليارديه ؛ در صورتي كه مثلا خيابونه فردوسي هم خونه به همين قيمت پيدا مي شه
تو به من بگو دوستت چيه خونه براش مهمه تا بهت بگم كجا بهتره
هواي تميزتر براش مهمه؟؟؟؟ كوتاهيه مسير؟؟؟؟ آرامش مكان؟؟؟؟؟
اگه مي خواد به دانشگاه اصفهان نزديك باشه ؛ در عينه حال نسبتا يكمي هم خلوت باشه ؛ خيابونه توحيد يكي از گزينه هاس .
پاسخحذفاكثرا شايد خيابونه نظر را توصيه كنند ؛ حالا چه نظر غربي چه نظر شرقي ؛ ولي خب سيستمه فاظلابه اونجا سال هاست با مشكل روبه رو هست
اگه يه خونه توو يه جاي سرسبز مي خواد كه محيطه قشنگي داشته باشه ؛ خيابونه مهر ؛ خيابونه مهرآباد ؛ خيابونه 22 بهمن
ديگه اينكه منم يه عالمه از اوله مهر متنفرم در حده يه چهار پنج تا از اون پاكتا كه توو هواپيما مسافرا ازش استفاده مي كنند
پاسخحذفبعدشم اينكه حرف خانومه خونه ؛ حجت هست توو خونه ؛ ديگه اون موقع كه خانومه خونه نازنين هم باشه كه ديگه نورالنور مي شه
مواظبه خانومت باش كه نديده خيلي پيشه من عزيزه
اگه بازم سوالي داشتي با كمال ميل جواب مي دم
توی دانشگاه ما یه 5- 6 تا پسر شر و شیطون بودن که تمیز مهندسی رو 12 ترمه گرفتن !!! اینها هر سال هفته ی اول مهر می اومدن دانشگاه می نشستن جلوی در دانشکده ، هر کی از در می اومد تو 5 دقیقه هو می کردن ((: هر سال کارشون همین بود ، هم به خودشون خیلی خوش می گذشت هم به بقیه .
پاسخحذفانگار خواننده های اینجا همه اصفهانی بودن هاااا . یه توصیه می کنم ، رفتین اصفهان حتما اول یه نقشه ی شهر رو بخرید چون ( از همه ی اصفهانی ها عذر می خوام ) جون آدم رو در می آرن تا یه آدرس درست و حسابی به آدم بدن ، یعنی تمام طول روز دور خودم می چرخیدم تو اصفهان ((:
Doctor jan, meeshe begheed chetori zarf meeshureed? ke manam yaad megeraam, yanee shohar jan yaad beghere. . . shabha ke shohar jan ro sandalee ghash karde, va nemeetone boland beshe, sandaleesho hol bedaam jelo sink
پاسخحذفشرمنده ي اخلاقتون اصفهانياي عزيز راست ميگين !!!ما همين دو روز پيش رفتيم اصفهان !!!وقتي به آدم ميگن 100 متر جلوتر يعني 1000 متر جلوتر !!!!چند قدم اونورتر كه ميگن يعني چند كيلومتر اونور تر!!!!
پاسخحذفخوشم میاد ؟ هومممم ... کاملاً بی احساسم !!!
پاسخحذفوای منم بدم میاد از اول مهر و رفتن به مدرسه،اما هنوز رفتن به دانشگاشو تجربه نکردمD:
پاسخحذفاگه خدا بخواد سال دیگه هم نوبت اونهD:
من درس خواندن را دوست داشتم و دارم. فقط سه سال راهنمایی از مدرسه بدم می آمد
پاسخحذفدر مورده دكتر دندان پزشك
پاسخحذفمن دكتر خودم كه از 5 سالگي پيشش مي رفتم و حالا هم داداشم مي ره پيشش اسمش دكتر جواديه هست و كارش عاليه ؛ اگه اشتباه نكنم استادياره دانشگاه هست ؛ بعد اون ارجاع مي ده به يه دكتره ديگه كه اسمش دكتر بيژن بيرنگ هست ؛ آدرس خواستي بهت مي دم
در مورده اجاره خونه ؛ طرفاي شيخ صدوق قيمت دستم كه به دانشگاهم نزديكه ؛ ولي بازم خبرشا بهت مي دم تا فردا
گفتین اصفهانیها بگن، نگفتین اصفهان هم زندگی کنن که! بفرمایین در خدمتیم :D . این اصفهانیها خیلی به پیاده روی و ...ارج میدن و زبر و زرنگ هستند و کلا بلند نظرند!!! برای همین ۱۰۰ مترشون ۱۰۰۰ متر میشه برا شما.
پاسخحذففردا روز اول دانشگاه منه!
پاسخحذفمن همیشه اول مهر رو دوست داشتم،الان دیگه دارم بال بال میزنم واسه شروع دانشگاه.
درست عین یه بچه ی اول دبستان،با همه ی شوق و ذوقش...
سلاااااااام
پاسخحذفخوبی؟چه خبر؟دیگه خبر نمی دی؟
من اصفهانی نیستم ولی همسر جان اصفهانی هستند!!کمکی میکنه؟؟
وبلاگت فیلتر شده؟
بعد خودش درست شد؟؟
دورود
آقاي دكتر مي خواستم بگم واسه من از ديروز فيلترين !!! يه مدت فيلتر بود خوب شد ولي الان بازم ...
پاسخحذفسلام
پاسخحذفحضورتون خیلی خوشحالم کرد...
میشه لطف کنین حتما همین امروز ایمیلتونو برام کامنت بزارین ؟
age kari hast begin bedoun taarof. khounevadeh am esfahan zendegi mikonand age kari az dasteshun bar miad khoshhal mishan, manzel ma kami be daneshgah esfahan dour e vali khob age khaavastin ja hast...
پاسخحذفمنم از مدرسه بدم می یاد. اصلا دوست ندارم باز تکرار شه. دانشگاه رو دوست دارم ولی کلا دوست ندارم به گزشته برگردم
پاسخحذفسلام البته چندباره
پاسخحذفدر مورده آدرسه مطب دكتر :
دكتر جواديه : خيابان شريعتي ؛ نرسيده به حكيم نظامي
دكتر بيرنگ : خيابان شمس آبادي ؛ ساختمان ام آر آي
در مورده هزار جريب ؛ امين تو از اين خيابون مطمئني؟؟؟ ببين سمته راسته اين خيابون كه همه ش اراضيه دانشگاه اصفهان هست ؛ سمته چپشم خونه هاي قديمي ؛ مثل آپارتمان هاي كوي بهار و ايناست ؛ كه اينا همه از دم قديمي هستند و به سمته كوه صفه كه خيلي دكل برق فشار قوي اون اطراف هست .
اگه طرفتون وضع ماليه خوبي داره ؛ چرا خيابونه ملاصدرا را انتخاب نمي كنه؟؟؟؟؟؟؟ به دانشگاهم نزديكه و محله ي خوبي هم هست
ما اصفهانیا هر چی کامنت می گذاریم شما تحویل نمی گیرید
پاسخحذفمنم از اول مهر مدرسه بیزارم
پاسخحذفولی اول مهر دانشگاه رو عشق است که اولین روز ماه مهر 75 عاشق شدم و 13 ساله که عاشق ماندم
سلام ، منم از یک مهر متنفرم با اینکه سالهاست خاطره ای رو برام تداعی نمی کنه...
پاسخحذفراستی یه اصلاحیه بدم :دی اون دکتر دوم که اطلس عزیز معرفی کرده رضا بیرنگ هست نه بیژن ;)
جراح و متخصص لثه است و کارهای دیگه رو اکثرا میسپره به همکاراش !! همین دیگه .
سلام اینجور که معلوم سرتون شلوغه که هنوز آپ نکردین. من به روزم تونستید سری بزنید خوشحال میشم.
پاسخحذفمنم از اول مهر بدم میاد . یاد اولین روز دانشگاهم میافتم. راستش من هیچوقت تادوره دانشگاه از تاکسی اتوبوس و وسایل نقلیه عمومی استفاده نکرده بودم. دانشگاهم شهر دیگه ای بودم . خیلی خوشگل پرتابم کردن اونجا و رفتن . منم خیلی خوشگل حتی نمیدونستم چطور باید تاکسی سوار بشم یا حتی از کجا برم . بالاخره با کلی دردسر رفتیم.اون روز برام خیلی نفرت انگیز بود :)
پاسخحذفمن عااااااشق این وبلاگم...با آرزوی بهترینها برای هردوی شما بزرگوار...
پاسخحذفنوستالوژی اول مهر هم بماند:D
من اصفهانی هستم امری باشه؟؟؟؟
پاسخحذفمن از مهر خوشم می یاد هواش یه طوریه که نه خیلی گرمه نه سرد... اول و آخرشم خیلی برام فرق نداره
آقای دکتر احمدی پور
پاسخحذفاین یک هشداره! یا بیا زودتر آپ کن
یا این کامنتدونی از زیادی کامنتها می ترکه!!!!
;) خوبید حالا؟
دكتر شما چقدر دير اپ مي كني!!!حالا حالتون خوبه
پاسخحذفولي من دلم تنگ شده براي مدرسه البته بيشتر براي زنگ تفريحهاي مدرسه
پاسخحذفکجایی دکتر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفدکتر جون یه کامنت تو وبم بزاری فکر نمی کنم به کسی بر بخوره بخخخخخخدا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
7 مهر تولد مير حسين موسوي !!!!
پاسخحذفقشنگ مي نويسيد ولي من يه سوال داشتم !
پاسخحذفيه جا نوشته بوديد چند سال پيش وقتي مي خواستين ازدواج كنيد پول نداشتين ولي شما كه يه خونه ي ويلايي توي بالا شهر داشتين !!!!! يه جورايي جور در نمياد !
ناشناس عزیز یه جاهایی هم نوشته بود پول برای ساخت خونه یه هویی نداشته . یعنی زمینش برای بابابزرگ امین بوده اما توش ساختمون ساختن ، برای اون پول می خواستن . اتفاقا به نظر من خیلی جور در می آد که کسی که هنوز درسش تموم نشده ، درآمد خیلی خوبی نداشته باشه ، من با تمام وجودم حس می کنم این قضیه رو ((: ((=
پاسخحذفPaging: Doctor Ahmadipour, Paging: Dr. . . .
پاسخحذفسلام . من به روزم خوشحال میشم سری بزنی.
پاسخحذفامین خان کجایی بابا؟!!! کم کم داری نگرانمون میکنیها!!! حداقل بیا یه خبری بده که حالت خوبه تا ما هم خیالمون راحت بشه!
پاسخحذفای بابا کجایی دکتر
پاسخحذفمنتظرتم یه دنیا
سلام به نازنین خانومم بررسون
خیلی دوستون دارم بخخخخخخدا
چرا نمیایید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام دکتر! من روزی 10 بار اومدم نبودین. لطفا آپ کردی به من سر بزنید و کامنتی چیزی بذارید که متوجه شم و زود بیام بخونم.
پاسخحذفآقای دکتر داریم نگران میشیم کجایین آخه؟؟؟؟:(
پاسخحذفآقای دکتر از اون دسته وبلاگرهایی هستن که متاسفانه متوجه نیستن که وبلاگ ایجاد اعتیاد می کنه !!! یعنی کسایی که کلا مصرف اینترنت بالایی دارن ، به فضای مجازی و به ویژه لینک های favorites شون معتاد می شن ، برای همین هم هیچ اقدامی در جهت رفاه حال خوانندگان محترم انجام نمی دن و متوجه وضعیت ناگوار جسمی و روحی خواننده ها نیستن !!! ((: مسافرت اصفهان معمولا انقدرها طولانی نمی شه ها ! کاش یه پست 3-4 خطی در مورد رو به راه بودن اوضاع خودتون و نازنین جون می نوشتید . امیدوارم اتفاق بدی پیش نیومده باشه .
پاسخحذفای بابا . کجایین شما ؟ خوب هستید که ایشالله ؟
پاسخحذف