۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

ياد ايامي

جمع بچه هاي دانشكده جمع ست بيشتر بچه ها روزه اند و من نيستم !!!به نظرم كار خوبي نمي آيد!!!اما به روي خودم هم نميارن كه روزه نيستم !!زمان افطار مي رسد ودانشجوي بسيجي دانشكده كمي براي آقايان و روح رفتگان و اين حرفا دعا مي كند و دست آخر هم براي اينكه مجلس خالي از عريضه نباشد براي سلامتي بيماران اسلام !!!انگار بيماران غير اسلام سلامتي لازم ندارند !!در ميان رضا داد مي زند برادر يه ذره دعاي كاربردي بكن !!!!از آن سر بچه ها با خنده و شوخي دعاهايشان را مي گويند
-الهم پاس كن واحد فارماكولوژينا !!!
-الهم برسان پول اجاره ي بيتنا !!!
به من مي رسد
-وحلل عقدۀ من بختنا (خدايا گره ي بخت ما را بگشا )
همه مي دانستند گره ي بخت ما كجاست !!!نگاه ها به سمت نازنين ميره !!!
نازنين شاكي مي گويد :گفت خدايا نگفت ريحاني نسبا !!!
آخرش مجادلات به جايي مي رسد كه نازنين مي گويد :ش ش ش
من اين بيت را بداهه مي خوانم :
اگر با من نبودش هيچ ميلي
چرا ريخت مرا ايش كرد ليلي !!!!
الان 14 سال بعد است !!همان بچه هاي قديم دانشكده با جاي خالي ياسمن و رضا و دو چهره ي جديد :استاد ترك شيرين لهجه ي خوبمان و انترني كه حكم فرزند مرا دارد !!!
آن ها كه ازدواج كردند با همسرانشان آمدند !بعضي هاشان هم با بچه هايشان !!!باغمان پر شده است از جيغ كشيدن هاي دختر بچه ها و بدو بدو پسر بچه ها !!دانشجوي بسيجيمان اين دفعه سر افطار فحش را مي كشد به جان آقايان و براي خون رفتگان جوان دعا مي كند كه مثل رفتگان قبلي به فنا نرود !!براي اسيران دربندمان دعا مي كند !!!و براي سلامتي همه !!!اين بار من هم روزه هستم !!!استاد هنوز سياه به تن دارد و من روي ويلچر نشسته ام !!!دوست ديگرمان مادرش بيمار است !!آن يكي تخصص قبول نشده و با مدرك عمومي دارد خرج 2 فرزندو همسرش و مادر و پدرش را مي دهد ،آن يكي افتاده براي شيراز !!!همه مشكل دارند !!از دنياي بي خبري دانشجويي كه محافل سياسي گرم بود و بازار عشق بازي روي بورس بود فقط خاطره مانده اما هنوزم هواي جمع دانشجويي براي محفل چنين همه را سر ذوق مي آورد !!!آن قدر كه بچه هايشان را از ياد مي برند و يادي از سال 78 و فتنه ها مي كنند !!!با هم مي خندند، دوباره شيطنت مي كنند !!ساعت را كه نگاه مي كنيم 2 نصف شب است و تازه بحثمان گل انداخته و داريم كيف مي كنيم !!نازنين مي گويد زهره سحري بگذارد !!!بحث و خاطراتمان تا ساعت 5 صبح مي كشد و باز لحظه هاي تلخ خداحافظي و آن احساس پوچي كه نمي دانيم دوباره كي اين گونه كنار هم جمع مي شويم و دفعه ي بعد چند نفرمان نيستند و چند نفرمان داغدار و چند نفرمان بيمار !!!و اينكه .......كاش باز هم دانشجو بوديم !!!
پي نوشت :دكتر سوسياليست مادر مرده را گرفتند بنابراين ما در همين جا اعلام مي داريم كه زين پس با افعال معكوس بخوانيد :
1-واي واي چه بي تربيتند اين بي تربيت هايي كه مي خواهند روز قدس را سياسي كنند !!!آخه روز برائت از مستكبرين كه روز سياسي محسوب نمي شود نه ؟؟؟؟؟
2-چه دولت مهرورزي !!!يه دفعه تصميم مي گيرد در ماه مبارك رمضان كه اين كارگران بد بخت را با زبان روزه به كار گيرد كه هم مرقد امام بنايي شود هم مصلا و هم حسينيه ي ارشاد !!!اين حجم از كارآفريني آن هم در اين ماه مبارك ......
3-مي گويند دانشگاه ها شده انبار باروت ،اين آقايان كه از ساعت 12 شب تا ساعت 2 نصف شب،38 مليون راي را مي شمارند نمي توانند در عرض يك ماه بگويند اين دوستاني كه كنكور داده اند كدام انبار باروت قبول شده اند بلكن شايد خواستند بروند شهرستان !!!!هميشه همين طور است !!!كار مردمه ديگه !!!

۱۳ نظر:

  1. کنایه هایی که در آخر میزنی محشرن خیلی دوستشون دارم

    پاسخحذف
  2. سلام
    خيلي خيلي خوشحال شدم كه از اون طرفا هم اومدي ؛ واقعا خوشحال شدم
    بعدشم اينكه چي بد بوده؟؟؟؟ اينجا همه چي خوبه به جز اين بخشه نظرات ؛ كه اي كاش توو يه صفحه ي جديد باز مي شد.
    بعدشم اينكه لعنت به من اگه بگم تو عاشق نيستي ؛ هستي ؛ خوبشم هستي
    خدا برا هم حفظتون كنه
    اين جمع هاي دوستانه ي خيلي محشره ؛ اگه دانشجويي هم باشه بهتره ؛ ديگه وقتي دانشجويي - دوستانه بشه كه حرررررررررررف نداره
    اين تيكه هاي آخر حرفات محشره هاااااااااا ؛ گفتم كه گفته باشم

    پاسخحذف
  3. چقدر بهتون خوش گذشته! حسوديم شد!!
    در راستاي بيانيه‌ي شماره 11 عمل كرديد ديگه؟!

    اين بدبختا هم فكركنم از ترسشون تانك بيارن بيرون روز قدس!!!!
    فقط خدا به دادمون برسه...

    پاسخحذف
  4. وای این جمع شدن های دوستان دانشجویی عالمی داره ...
    روزهای نابی بودن ...

    شادی و سلامتی برای شما و همه دوستانتون آرزو دارم ...

    منو از دعای خیرتون بی نصیب نذارید ...

    پاسخحذف
  5. من الان توی جمع بچه های مدرسه همچین حسی دارم . بچه های مدرسه یکی یکی دارن ازدواج می کنن ، یا نامزد می کنن ، هر کس داره مسیر زندگیش رو انتخاب می کنه، ما ها که تا چند سال پیش هممون سر یه کلاس و توی یه محیط 20 متری بودیم و گذشته ی مشابه داشتیم ، حالا پخش شدیم در سطح دنیاو آینده ی نامشخص و متفاوت داریم . دوست های دانشگاهی خیلی خوبن اما هیچی جای دوست های قدیمی ، خیلی قدیمی و دوست های بچگی رو نمی گیره .

    پاسخحذف
  6. آدم وقتی این جوری یاد قدیماش می کنه خیلی گلوش می سوزه و کلافه میشه.فقط می خواد همه چیز تکرار شه. نمی تونه جور دیگه ای فکر کنه.شاید نمی خواد جور دیگه ای فکر کنه.

    پاسخحذف
  7. هیچ چیز به اندازه ی خاطرات خوب آدم رو سرحال نمی کنه .... اگر با من نبودش هيچ ميلي
    چرا ريخت مرا ايش كرد ليلي !!!!

    هم خیلی جالب بود ! شاد باشید همیشه ....

    پاسخحذف
  8. واقعا دوران دانشجویی دوران خوبیه ، تمام غم و غصه یا درسهاست یا عشق و عاشقی . همش آرزو میکنی زودتر تموم بشه وقتی تموم میشه تازه میری تو زندگی واقعی تازه میفهمی چه بلایی سرت اومده دوست داری دانشجو باشیو دانشجو بمونی.
    ولی این برنامه هایی که دوستهای دوران دانشجویی بعد سالها میزارن واقعا آدم رو میبره تو اون دوران. یه طراوت دوباره در انسان ایجاد میکنه.

    پاسخحذف
  9. سلام امین.. اون ورامثل اینکه خیلی خوش میگذره.... خوشحالم که خوشحهالی،امیدوارم مثل من که دارم روی خاطره هام یه مهر ثبت شدمیزنم که هر وقت دلم گرفت به یادشون بیارم و یادم نره که با دوستام چه روزهایی داشتم تو هم این کارو بکنی.... امین یکی از دوستام داره میره شهرستان، نزدیکترین دوستمه.... ومن الان که دارم برات کامنت میزارم داره اشکام میاد... و دارم به خودم بد و بیراه میگم که چرا انقدر باید بی جنبه و خود خواه باشم... امیدوارم خوب باشه ، هرجا که هست خوب خوب باشه... عاشق زندگیش و لحظه هاش باشه،مثل تو... راستی پی نوشتات عالیه... نمی خواستم برات کامنت غمگین بذارم ولی نشد به قول خودت هوای حوصله ابری است...

    پاسخحذف
  10. سيما رو ميگي ؟؟؟آره الان به ما گفت !!!!همه ناراحتن حتي خودش اما !!!!اگفت براي همه مون ايميل داده يه سر برو چك كن !!!هكه تو بهتن !!!هيچ كس فكرشو نمي كرد بره جز خودش !!!هواي حوصله ي ما هم از شنيدن اون خبر ابريست

    پاسخحذف
  11. سلام بابا از این افعال معکوس استفاده نکنید... حالا باید دنبالتون توی اوین بگردیم خدایی ناکرده.

    پاسخحذف
  12. سلام بر امين خان گل دوست عزيز و بسيار گرامي .
    بالاخره مهماني داديد و دوستان را دور خود جمع كرديد و تا دم صبح ............ گفتيد و......
    شاد باشيد و مهر ورز
    لذت بردن از اونچه كه داري را فراموش نكن بخصوص نفس كشيدن
    به همه با صداي بلند سلام كنيد

    پاسخحذف