۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

هفت خان

اولين جلسه ديدار ما رسيد خوب يادمه اتاقش خونشون رفتار پدر ومادرش وتعارفات مادرم ما باهم رفتيم تو اتاق يه ربع تمام داشتيم زل زل همديگه رو نگاه مي كرديم بالاخره من گفتم:سلما يعني چي ؟
-يعني صلح يعني آرامش
-چقدر اسمت بهت مي آد
-پس چرا نازنين صدام مي كني؟
-چون ....چون .... چون ......
بگم چون چي ؟ فهميد كم آوردم ديگه چيزي نگفت حرف رو عوض كرد ! انقدر سؤال پيچم كرد كه دهنم صاف شد بعد از دو ساعت مناظره كه البته با پيروزي او وشكست من همراه شد بهش گفتم :
چرا دخترا اين همه معيار دارن براي ازدواج؟
-چون از وقتي بچه است و تو كالسكه ست بهش ميگن الهي عروسي دختر خانوم شما براي همينم دخترا از بچگي به ازدواج فكر مي كنن
-تو يعني شما هم همين طور؟
اين دفعه اين اونه كه كم مي آره ومن اعتماد به نفسم بالا مي ره
جلسات صحبت ما به خونه ختم نمي شه سر كلاس هاي آزمايشگاه بالاي سر جنازه ها
تو حاشيه جزوه ها به بهانه ديدن ياسمن تو خونه خاله !اينجا بايد بگم كه ياسمن كه هم دختر خاله من وهم خواهر شير خورده من جدا در اين يه مورد برام خواهري كرد وبعدا هم رضا عاشقش شد وباهم ازدواج كردن والان هم در آلمان مشغول تحصيل هستند وهميشه دعاي خير من پشت سرشونه
پدرش بد جوري نمي خواست دخترش رو به من بده !
-آقا پسر درسشون تموم شد بايد برن سربازي نه
مادرم : نه از سربازي معافن
-وضعيت كارشون چي ؟
-در يك شركت تجهيزات پزشكي همكاري مي كنن !و حقوقشون براي گذران زندگي كافيه
-قراره با شما تو يه خونه زندگي كنن ؟
-مطلقا من خودم با خدا بيامرز خانم جان همسرم زندگي كردم زن خوبي بود ولي به هر حال .....من تا حالا امانت دار ارث امين بودم حالا مي تونه با ارثش يه خونه و ماشين خوب دست وپا كنه
يك سال تموم طول كشيد تا از هفت خان پدرش رد شم البته اكه منم يه فرشته مثل اون داشتم عمرا اونو راحت به كسي مي دادم !والبته بايد بگم بعد از ازدواجون تا الان كه 11 سال مي گذره واقعا در حقم پدري كرد !
من نازنين بالاخره با هم نامزد شديم

۱ نظر:

  1. سلام بر امين خان گل دوست عزيز و بسيار گرامي .
    خان هاي اصلي هنوز مونده رفيق
    صبور باش و شاكر
    عزتتان زياد

    پاسخحذف