۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

ويلچر دواني با مانع (!)

دوباره بعداز سحر تلفن زنگ مي زنه و نازنين بايد بره !!!!تا ساعت 6 صبح كتاب و جزوه ها رو پهن مي كنم ،ساعت 6 صبح ميرم حموم !!زهره خانوم دوباره گل كاشته !!!تمومه اون چيزايي كه لازمه براي اينكه يه آدم بخواد خودشو بشوره در بالاترين طبقه ي قفسه ست !چون ما خودمون ازش خواسته بوديم منتها اين خواسته ي ما به 9 سال پيش كه من قدم 190 سانت بود و روي ويلچر نمي نشستم بر مي گشت نه حالا!!!از قفسه آويزون مي شم و با هزار تا بد بختي و سلام و صلوات وسايل مورد نيازمو بر مي دارم كاملا برام مشهود ميشه كه اگه يه بار ديگه چنين بي تربيتي به ساحت مقدس قفسه ي حموممون بكنم اين وضع رو تحمل نخواهد كرد و حتما ميشكنه !!!!بعد اون همه تلاش صبحگاهي وقت فاجعه ي روز ميشه و اون پوشيدن لباسه !!!خدايا اين يكي ديگه خيلي سخته ،حدودا بعد از 45 دقيقه تلاش .ومقاومت بالاخره موفق ميشم لباسامو بپوشم و با دلي خجسته ازين پيروزي از اتاق ميام بيرون كه برم بيمارستان آمآآآآآآآآآآ
-واي نه نرو
اين التماسي كه خوندين تقاضاي عاجزانه ي من از برق خونمون بود كه الان داشت مانند روحي از بالا بر روي پله خارج ميشد !!!ظاهرا فجايع امروز نمي خواد تموم بشه !!!
نگاهي با تاثر و بيچارگي به 28 تا پله ي پيش روم كردم در حاليكه به خودم لعنت مي فرستادم كه چرا خونه رو دوبلكس ساختم !!!خوب نازنين دوست داشت كه دوست داشت !!!آدم بايد آينده نگر باشه و كمي هم كف دستش رو بو كنه كه ممكنه چند سال ديگه نتونه از پله ها بالا و پايين بره با موبايلم يه زنگي به اتاق سرايداري ته باغ مي زنم اما ظاهرا مش رحمان تلفنو از پريز كشيده كه يه وقت خروس بي محلي مثل من ساعت 8 صبح از خواب بيدارش نكنه !!!به اتاق خواب رفتم و از پنجره آويزوون شدم !!آويزوون شدن من جمله كارهايي هست كه اين روز ها بهتر از ميمون ها انجام مي دم
-فيشت مش رحماااان _فوشت
در حالي كه آب لب و لوچه ام رو كه در اثر يك تلاش ناكام براي سوت زدن جاري شده بود پاك مي كردم ياد نازنين افتادم كه اگه منو تو اين صحنه مي ديد حتما مشتي خاك به خاطر اينكه بلد نيستم سوت بزنم بر سرم مي ريخت !!آخه 12 ساله كه داره بهم سوت زدن ياد مي ده ولي خوب هر كاري نياز به استعداد داره !!تصميم مي گيرم كه از اصوات مشابه سوت استفاده كنم ولي مثلا چي ؟؟؟مثلا مش رحمان هوووووووي ي ي ي ي ؟؟هوي ؟؟نه بابا بده، طرف جاي بابابزرگمه حال سرايداره كه باشه !!!اين خوبه
-مش رحماااااااااان هي ي ي ي ي ي ي ي ي؟؟؟؟؟؟؟
بعد بيست بار داد زدن بالاخره صدامو مي شنوه و خميازه كنان مياد سراغم
-ببين مي توني منو بياري پايين ؟
-آقا ما كمرمون درد مي كنه
-اي بابا
-ميگم برم زهره رو بيدار كنم بياد !!!
-نه
تو دلم گفتم :تو خودت سوار كول زهره نشو نمي خواد ديگرانو سوار كولش كني
-خوب لا اقل كمكم كن بشينم سر پله
ياد بازي بچگي هامون افتاد كه نشسته از پله ها پايين ميومديم !!!چه بازي پر محتوايي بود و ما خبر نداشتيم !!!خلاصه ساعت 11 به بيمارستان رسيدم !!سوپروايزر بخش كه داشت به خاطر تاخير من شاخ در مياورد با علامت سوال هي نگام مي كرد !!اما يه وقت فكر نكنين قصه تموم شد هاااا ،حالا همش منو مي خوان و من مجبورم با سرعتي هر چه تمام تر ويلچر دواني بكنم تا سر وقت سر مريضام برسم !!!خلاصه عجب روزي بود !!!
پي نوشت:از زهره خانوم كه انباري اتاق ما را تميز فرمودند و ما را سرفراز كردند متشكريم ،اگر بقيه ي خانه را هم تمييز مي فرمودند بيش تر خوشحال مي شديم ،البته نه اينكه اين اقدام ارزشمندشان را ارج ندهيم هاااااا ولي خوب .....
2-گفته اند در جريانات اخير 29 نفر كشته شدند كه 20 تاشون بسيجي بودند البته هنوز نگفته اند چند نفر از برادراني كه در كهريزك با شيشه ي نوشابه چيز شدند بسيجي بودند يا برعكس چند نفر از دوستاني كه برادران را با همان شي ء چيز فرمودند بسيجي بودند
3-ازم پرسيده بودين مگه با اين شرايط جسميتون مي تونيد كار كنيد ؟بله مي تونم مگه چشه !!دوستاني در اين مملكت هستند كه با وجود عقب ماندگي ذهني در پست هاي بالا مشغول خدمتگزاري به خلقند مگر ما چمان هست !!!

۲۷ نظر:

  1. من- ببخشيد من يه سوال واسم پيش اومده كه بعيد مي دونم تا حالا به ذهن كسي رسيده باشه! مدت زياديه كه با اين سوال درگيرم. اين سوال خيلي جديه و خواهش مي كنم خوب فكر كنيد و بعدا بهش جواب بديد! آخه من هم خيلي فكر كردم كه اين سوال به ذهنم رسيد. قبل از اينكه سوالمو بپرسم بايد قول بديد كه سرسري از اين سوال رد نشيد و حتي اگه به زمان زيادي براي جواب دادن نياز داره صرف كنيد براش لطفاً! شما چي خونديد؟!
    پاسخ-بچه برو با هم قدت بازي كن! ... (اين سه نقطه ها هم به همون دليل هميشگي 18+، سه نقطه شد، وگرنه واسه خودش كلي حرف واسه گفتن داشت!
    من- D:

    پاسخحذف
  2. Hatman sheneedeed: comedy, is tragedy plus time. . .
    Khoshhalam ke "kuneh nesheen" nashody. . .chera beshy? bebeen che harf ghosh koneem? aval sobhe mian barat comment meezaram

    پاسخحذف
  3. خسته نباشید با این روز پرکار. و ممنون که شاد می نویسید و با طنز.

    پاسخحذف
  4. سلام خواستم بگم این زهره خانوم خیمی زحمت می کشه ها
    راستی ما یه دوستی داریم که خیلی به یه زهره خانوم مانندی نیاز داره.... میشه بگین از کجا گیرش آوردین؟ میخوایم یکی مثل زهره خانوم شما امین و تمیز باشه..... راستی خیلی خوبه که خوبین و حس طنزتونم خیلی خوبه..... امیدوارم همیشه عاشق بمونید....

    پاسخحذف
  5. نگين جون به ما يه دستي مي زني ديگه !!!باشه تو رو شنبه خواهم ديد

    پاسخحذف
  6. خوب اتفاقاتی که افتاده بود رو با زبون طنز گفتید ... یک وقتهایی باید همینجوری زندگی رو راحت گرفت ...
    شاد و سلامت و سرحال باشید ...
    راستی در مورد پی نوشت آخر یعنی منظورتون از عقب مانده ذهنی کی بود ؟؟!! ;)

    پاسخحذف
  7. سلام من هنوز نخونده کامنت میزارم چون عجله دارم فعلا باید برم حیفم میاد کامنت نزارم خوبو خوش باشی سیو می کنم می خونم کامنت می زارم.......

    پاسخحذف
  8. سومین پی نوشت رو پایه ام اساسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!!!!!

    پاسخحذف
  9. سوت که یاد نگرفتی بزنی ولی یه سوت یا شیپور بخر تا مش رحمان زود باخبر شه و نیروی امداد هم بیاره
    اگه از ویلچرهای برقی استفاده کنی خیلی راحت تر می تونی حرکت کنی و سرعتش هم بعد نیست قیمتهای مختلفی داره با دو میلیون می تونی خوبش رو بخری.
    اتفاقا اونها بخاطر همین مساله عقب موندگی ذهنی شون هست که در پست های بالا به کار گرفته می شن وگرنه آدم عاقل که نمی یاد سیاستهای اونها رو اجرا کنه
    امضا م؟م؟د

    پاسخحذف
  10. ای ول آقا دکتر خوشم اومد ماشاالله روحیه نیست که !! خوشحالم که همچین دکتری تو مملکت داریم که با تمام سختی ها باز هم سر کارش حاضر میشه موفق باشین دکتر جان. تو هم مثل ویولت تمام مشکلات و سختی ها رو با طنز بیان می کنی انگار نه انگار که این همه سختی رو متحمل شدی. دست مریزاد به این روحیه جناب.

    پاسخحذف
  11. چه روز باحالي بود ...
    راستي شما تو كدوم بيمارستان كار مي كنيد ؟ البته اگه صلاح نمي دونيد كه اسمشو بگين اصلا اصراري نيست هاااا

    پاسخحذف
  12. vaghean ye inspiration baraye hame hastin, kaash man ke salem hastam va roo pahaye khodam hastam enghadr roohieh shaade shoma ro daashtam

    پاسخحذف
  13. خوشحالم که میبینم روحیتو بدست اوردی...............

    پاسخحذف
  14. ببين امين خان پس تا اينجا شد دو تا غلط؛ يك اينكه گفتيد قبلاً پزشك بوديد و دو اينكه نوشتيد الان خانه‌داريد!!به خاطر همين دو نمره ازتون كم ميشه ميشيد 18!!!!:D
    اون معلوليت ذهني رو خيلي خوب اومديد(((: حالا واقعاً تا حالا دقت كرديد با اين همه بيمار رواني و معلول ذهني كه اداره‌ي كشورو به عهده دارن وضع مملكت خيلي خوبه‌ها!! فك كن كشورو يه مشت رواني و عقب افتاده دارن اداره ميكنن اونوقت ما هنوز زنده‌ايم، كار داريم، خونه داريم.... خوب با اين اوصاف همينم خيلي خوبه ديگه!!!!
    راستي كار نازنين جون چقدر سخته! پس واسه همين دردسراشه كه دكترا معمولاً سزارينو ترجيح ميدن!

    پاسخحذف
  15. اي بابا گند زدم! اين قسمت "بعداً تصميم گرفتم پزشك بمونم" رو تازه اضافه كردين؟ خوب يه اطلاعي بدين ديگه! كه اينجوري ما هم ضايع نشيم))):

    پاسخحذف
  16. سلام بر امين خان گل دوست عزيز و بسيار گرامي .
    آدم شاخ درميار از بي وقاحتي ها
    آخ يكي نيست بگه:
    مش رحمان هآاااااااااا
    هآاي هآاااي
    وآاي وآاي
    من هم هيچ وقت سوت زدن ياد نگرفتم
    بهم نگي سوسول هستم هآاااااااااا
    لذت بردن از اونچه كه داري را فراموش نكن بخصوص نفس كشيدن
    به همه با صداي بلند سلام كنيد

    پاسخحذف
  17. وای خیلی پی نوشتتون جالب بود واقعا پستهای بالای مملکتی دست دوستان معلول ذهنی یا رشد یافته در یک بعد.اونم چه بعدی حیوانی

    پاسخحذف
  18. سلام اقاامین
    من چند روز بلاگ شما رو خوندم.
    نوشته هاتون و طرز بیان احساساتتون بی نظیر و جالب.به نظر من شما پشتکار خوبی هم دارید.تا حالا موفق بودید امیدوارم از این به بعد هم باشید

    پاسخحذف
  19. سلااااااااااااااااام بر آقاي دكتر با روحيه و شاد
    من دوست دارم يه روز مريض شم شما منو معالجه كني

    پاسخحذف
  20. این پست معرکه بود . اون عقب ماندگی ذهنی و اینا هم که خدا بود .... با خوندن این پست نیش من تا اونجایی که می تونه ! بازه ... سر کار هم هستم و مدیر گرامی در فاصله ی دو متریه منه !!! آخه مگه کار کردن هم خنده داره که من دارم می خندم ؟؟؟؟ همیشه شاد باشید ....

    پاسخحذف
  21. وای ی ی ی ی ! کلی خندیدم.....
    این آخرشو خوب اومدی
    راستی اینو می دونستی فوق العاده می نویسی؟ [جشمک]

    پاسخحذف
  22. سلام همچنان بامزه می نویسی
    :)
    بعد هم لطفا برید در بخش نظرات یه کاری کنید که کلمه تایید نخواد....
    نمی دونی ما تنبلیمون می آد!!!!
    ف. دورود

    پاسخحذف
  23. همه پست شما یکطرف و این پی نوشت سوم یکطرف

    پاسخحذف
  24. وای..... بترکی.... روده بر شدم از خنده... خیلی خنده دار بود حیف که ایکون مایکون خنده و ریسه رفتن و رو زمین خوابیدن نداری.... راستی من وقتی می خندم قلبم درد می گیره دکتر جان چی تجویز می کنین؟
    تو همنوز سوت بلد نیستی؟؟؟ خجالت اوره!!!راسی می دونستی بدبخت شدم تا نظرم رو به ثبت رسوندم؟

    پاسخحذف
  25. سلام خیلی بهتون حسودیم شد وقتی دیدم همچین روحیه ای دارین. من واقعاً تحسینتون می کنم و از صمیم قلب خوشحالم. امیدوارم که همیشه شاد و سبز باشین در کنار نازنین عزیز.
    در ضمن این پی نوشت سوم بینظر بود.

    پاسخحذف
  26. سلام
    میگم یه کم فونتتونو کوچیکتر کنین وبلاگتون راحت تر خونده میشه
    البته ای نظر شخصیه منه که زیاد میام اینجا و مطالبتو دنبال می کنم

    ممنون

    پاسخحذف