قضيه عمه ام اين شد كه بعد از اينكه من با مخ از 28 تا پله ي خونمون افتادم پايين ،عمه ي مهربانم نتونست دلش رو آروم كنه و برگشت خونه ي ما !!!!!!بعدش گفت كه مطمئنه كه برادر زاده ش چشم خورده ،حالا كي به اين برادرزاده ي فلج كه تازه بچه دارم نميشه حسوديش شده ،خدا مي دونه !!!!!بعدشم قضيه ي اسپند و ....
فرداش من پيشنهاد دادم كه خونمونو مناسب سازي كنن ،البته نه به خاطر اين اتفاق بلكه به خاطر نازنين !!چون اگه خونمونو مناسب سازي نمي كردن ،بايد چند وقت ديگه كمر نازنين رو مناسب سازي مي كردن ،چون الان كه مي ريم بيمارستان و دانشگاه !!!!پدر كمر نازنين در مياد تا منو از 28 تا پله كول كنه بياره پايين !!!!همون طور كه در پست هاي اوليه نوشته بودم ،زماني كه دانشجو بودم در يك شركت تجهيزات پزشكي كار مي كردم ،از يكي از دوستانم خواستم كه يكي از بروشورهاي مربوط رو برام بفرسته !!!عمه سرور بعد از خوندن بروشور گفت :به نظر من (نمي دونم البته كي ازون نظر خواسته بود!!!)اين قرتي بازي ها فايده نداره !!!!!بايد يه پرستار زن خوب براش بگيريم براي اينكه مورد شرعي هم پيش نياد يه صيغه ي محرميت هم براشون مي خونيم !!!!!!!
تو دلم گفتم :حتما خوشگل هم باشه ،بچه دار هم بتونه بشه (!) اين قضيه تو اين فاميل موروثيه !!!اين اتفاق يه بار براي مادرم هم افتاده بود ،زماني كه بابام زنده بود يه بار خانم جان خفن خودشو ميزنه به مريضي !!بعد ميگه رفتم دكتر ،دكتر گفته پسر بزرگت بايد بره يه عروس تازه بياره كه از تو مراقبت كنه !!!يعني آقاي دكتر در واقع براي باباي مرحوم ما تجويز فرموده بودند (!)بيچاره بابام با همون يه زن فقط 4 سال و 3 ماه تونست زندگي كنه ....حالا بگذريم
همون موقع يه نگاه به نازنين انداختم كه داشت براي جلوگيري از خنديدن به شدت لب هاشو مي جويد !!!!!بعد با يه حالتي كه كسي نشنوه زير گوشم گفت :
-خوب شد هوش و استعدادت به عمه ات نرفته !!!!
خلاصه اينكه فرداش دوستان آمدند و خونه ي ما رو مناسب سازي كردن البته نه مثل پارك ها كه از مانعش فقط ويلچر رد نمي شه !!!!
روز جمعه هم عمه جان فرت شدند و تشريفشان را بردن !موقع بدرقه ياد اون فيلم مهران مديري افتادم تو اون قسمتش كه درباره ي افعال معكوس حرف مي زد :
-بازهم ازين كار ها بكنيد عمه جان (يعني برو ديگه پشت سرت رو هم نگاه نكن )
-ما هميشه مشتاق ديدارتونيم (يعني مي خوام صد سال سياه نبينمت )
.........................................................................................................................................................
ديشب هم مارفتيم با همسرمون براي افطار الواتي پارك جنگلي كوهسار ،جايي كه ما با هم از زمان جوونيمون خاطره زياد داريم كليه ي صحبت هاي رد و بدل شده را به خاطر دوستان زير 18 سال و اصل رازداري در زندگي ،نمي توان نوشت
اما من يك لپ تاپ نو براي نازنين خريدم و اون هم برام يه گوشي جديد خريد (گوشي تلفنم تو تصادف گم شده بود )به اضافه ي كلي حرف هاي دلانه ي زندگي (همون درد دل )
پي نوشت :داد خدا و مردم و خويشاوندان نزديكت را از خود بده ،و آن كس را كه از رعيت خويش دوست مي داري ،كه اگر داد آنان را ندهي ستمكاري ؛و آن كه بر بندگان خدا ستم كند ،خدا به جاي بندگانش دوشمن اوست ؛و آن را كه خدا را دشمن گيرد ،دليل وي را نپذيرد و او با خدا سر جنگ دارد ،تا آنگاه كه بازگردد توبه آرد ،و هيچ چيز چون بنياد ستم نهادن ،نعمت خدا را دگرگون ندارد،و كيفر او را نزديك نيارد ،كه خدا شنواي ستمديدگان است و در كمين ستمكاران و در اين باره نيك بنگر كه اين دين در دست بدكاران گرفتار است ،در آن ،كار از روي هوس مي رانند و به نام دين دنيا را مي خورند
عهد نامه مالك اشتر _نهج البلاغه
2- در اين روز ها براي همه دعا كنيم ،براي دوستان در بندمان ،براي دشمنان دنيا خوارمان
3-دو وبلاگ كه در حاشيه ي سمت راست قرار دارد :
1)سياهنامه كه مي توانيد آخرين اخبار سياسي را دنبال كنيد
2)پرده نا تمام كه وبلاگ فاطمه شمس همسر محمدرضا جلايي پور است
4-متن بالا را از نهج البلاغه براي دوستاني نوشتم كه فكر مي كنند خواندن اين كتاب ها براي ثواب است نه تامل!!!!
سلام اقای دکتر چشماتون روشن که عمع خانوم رفت خدا رو شکر خیالتون راحت شد . امیدوارم همیشه روزهای خوب عاشقانه داشته باشید کنار نازنین جون .
پاسخحذفAmin jan, che no monaseb sazee kardeed, ke doostan toonestan komak konan?
پاسخحذفپس خوبه که این وبلاگ رو هم بخونین، همسر مصطفی تاجزاده که حقیقتا روحیه شون و استواریشون ستودنیه:
پاسخحذفhttp://mohtashamipur.persianblog.ir/
به سلامتی عمه جون هم تشریف بردن و شما حتما تا جند ماه سوژه ی خنده دارید . لپ تاپ جدید و گوشی جدید هم مبارک . این جلایی پور حیوونی خیلی گناه داره ، مثل حجاریان مثل ... خدا کنه زودتر آزاد شن و سالم و سلامت باشن . کاش خدا یه کاری براشون می کرد . ما که هر کاری به ذهنمون رسید کردیم ااما فایده نداشت ، ولی اگه خدا بخواد می تونه نجاتشون بده ، کاش نجاتشون بده ، کاش خدا دیگه مثل بقیه ی قدرتمندها سکوت نکنه .
پاسخحذفبه سلامتي و دل خوش كه عمه خانومتون رفتند ؛ اگه يكم ديگه مونده بود برا شما حرمسرا راه مي نداختااااااااا ؛ متوجهي كه :))))))
پاسخحذفتازه شم اصله پست اون حرفايي بود كه به خاطره اينكه خانواده از اينجا رد مي شه ننوشتي ؛ به مرگه خودم قول مي داديم كه شطرنجي بخونيم :D
خوب خداروشکر آرامش برگشت ... افعال معکوس آخرش خیلی با نمک بود ...
پاسخحذفموفق و پیروز باشید در کنار هم ...
سلام آقای دکتر بیشتر نوشته هاتو خوندم خدا شکر که همسر خوبی داری و روحیه خودت هم قوی هست.
پاسخحذفمن هم ده سال که ضایعه نخاعی هستم هر کاری که به ذهنم می رسید واسه درمان انجام دادم جوابی نگرفتم بهترینش نرمش و ورزش بود که باعث شده بتونم با کفش بریس و واکر راه برم. آدرس ایمیل تو وبلاگ پیدا نکردم اگه می شه یه ایمیل برام بفرست منتظر هستم.
mahmood_198012@yahoo.com
در اینکه نازنینت واقعا نازنینه شکی نیست اما فکر کنم چون همه باهاش همدرد بودن سکوت میکرد و میخندید....
پاسخحذفپارسال همین موقع ها هم شوهر من جفت پاش شکست...
6 هفته تو گچ بود.......میدونی میخوام بگم چیزی که من و خسته میکرد بیحوصلگی و گاهی افسردگیش بود زمانهائی که حالش خوب بود من اصلا نمیفهمیدم که رو چرخ داره راه میره...اینقدر این 6 هفته بهمون خوش گذشت که این یه ساله تقریبا بیشتر مواقع خونه است...
هم من خیلی راحتم هم خودش فهمید خونه بودن هم خیلی خوبه بهتر از محیط بیرونه...کاراش و تو خونه انجام میده...حالا بذارید یه چیزی بهتون بگم از آرامشتون لذت ببرین ........چیزی که باعث عشق یه زن به مردش میشه پاهای سالمش نیست بلکه شونه های قوی و محکمه اونه.........من نتونستم با اسم واقعی خودم براتون کامنت بذارم.. ولی اسمم لیلی است و قلمتون و دوست دارم
رابطه ی شما و نازنین هم مثل منو همسرمه.....ما هم 10 ساله ازدواج کردیم دخترمون 8 سالشه اما هنوز احساس میکنیم رابطمون طراوت روزهای اول و داره میدونین این حالت چقدر حسادت برانگیزه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من یه سوال برام پیش اومد.مگه شما با این وضعیت جسمی که دارید می تونید سر کار برید؟جراحی هم می کنید؟
پاسخحذفسلام دكتر جان
پاسخحذفبچه هاي جانباز ويلچري يا افراد معمولي كه ويلچري هستن و دست هاي سالمي دارن راحت ميتونن ويلچر را با دست روي دو چرخ عقب به حالت تك چرخ ببرن و نگاه دارن
همينطوري هم از هرچقدر پله كه سر راهشون باشه پايين ميان
حتما فكري اساسي تر براي تردد ات بكن
ورزش كن و دست هاتو قوي كن تا بتوني بري مسابقهي بزاندازون(مهران مديري كه يادته)
ميگم من چرا خاطرخواه عمه ات بودم
براي تجويزهاي درستشه
نفسش حقه
اگه هنوز ايرانه بگو بياد منزل ما قدمش سر چشم باشد دو سه تا پرستار باربي سي مون تجويز كنه تا جيگرم حال بياد
كادو هاتون مباركه
ايشاالله ازشون خبرهاي خوب خوب بگيريد و بديد
شاد و كمياب باشيد هميشه
مخ لص هستم
بوس
به به... ايول... پس پيشنهاداتمون زيادم بد نبود!
پاسخحذفاين سياهنامه كه مربوط به اخبار سياسيه خوب چيزيه...خووووب.
ميگم حالا كه شما و خانومتون سري هم در سياست داريد ميتونيد يه كاري كنيد نميدونم فراخواني چيزي راه بندازيد كه براي آزادي محمدرضا جلاييپور مردم برن دم اوين استقبال؟ ميشه يه جشن شادي براي آزاديش گرفت. ايشالله كه زودتر آزاد بشه! البته اين كارو براي بقيهي زندانيها هم ميشه كرد ولي خوب من ايشونو بهتر ميشناسم و به دليل همسن بودن باهاشون احساس همذاتپنداري بيشتري نسبت به بقيه دارم، مخصوصاً با خانومشون.
وقتي يكي قراره زود برگرده پشت سرش آب مي ريزن!اونوقت اين سوال پيش مي آد كه اگه بخواي ديگه برنگرده كجاش چي ميريزن D:
پاسخحذفيعني واقعا نازنين كولت مي كنه 28 تا پله مياردت پايين؟! جون من راست مي گي؟ اونوقت اگه فضولي نيست،مي شه پرسيد تو چند كيلويي و نازنين چند كيلو! بگو كه شوخي مي كني!
راستي يه چيز ديگه: اين بغل سمت راست تو قسمت "دربارهي من" كه خودتونو معرفي كردين چرا گفتين قبلاً پزشك بودين؟! مگه الان پزشك نيستين؟!! تصادف به تخصصتون كه لطمه نزده!
پاسخحذفبعدم همچين نوشتين معلوليت كه هر كي واسه بار اول وارد شه فكر ميكنه با يه معلول 85% مواجهه!!
كلاً به نظرم زيادي شكست نفسي كردين. يه كم واقعيتر و با اعتماد به نفس بيشتر بنويسين بهتره!!
من قدم 190 سانته و78 كيلو ام و نازنين قدش 160 سانته 49 كيلو هست !!!ديگه ؟؟؟؟در مورد سوال اولت هم بايد بگم بهتره رو سرش آب جوش بريزن !!چه خشن شدم !!!
پاسخحذف