اوضاع فاميل ديدني بود حتي مرد هاي اديب و سبيل كلفت فاميل زدن كانال خاله زنكي امروز از صبح همه ي فاميل زنگ زدن كه بگن خود را در غم ما شريك مي دونن!آخه فاميل ما ازون فاميل هاست كه تهش همه به هم محرمن چون هي با هم عروسي كردن بچه هاشون هم هي با هم عروسي كردن مثلا مامان وخاله ي من با دو تا پسر عموشون كه نمي دونم نوه كي ميشه ازدواج كردن فقط سه نفر تو اين فاميل تازه واردن نازنين و رضا و مرجان زن پسر داييم !
ساعت 12:30 ظهر بود كه پويا (همون پسر داييم)با مرجان وپسر 3 سالشون پارسا اومدن خونمون پويا و مرجان 2 سال از ما بزرگ ترن هر دو هم دانشكده اي ما بودن ومثل ما با پستونك ازدواج كردن يعني تو سن 22 سالگي وپسر شيرينشون كه نمي دونم چرا هميشه منو دايي صدا مي كنه
-دايي ؟؟؟؟ شلام
-سلاااااااااااااااااااام
نازنين به امين نگفتي ؟
-چرا مادرجون گفتن عمه سرور دارن ميان
يه لحظه به نظرم اومد كه نازنين يه چيزي رو قايم كرد ولي پيشو نگرفتن
-صحبت از عمه سرور و خاطرات بچگي ما شد هركي يه پيشنهادي مي داد مرجان كه قبلا پيش عمه شرفياب شده بود بيشتر از نازنين به حساس بودن اوضاع واقف بود گفت :
خدا كنه تظاهراتي چيزي بشه بگيرنش نكه از انگليسم اومده ديگه ول كنش نيستن !
پويا : من ميگم 10 تا بليط از آژانس هواپيمايي كاسپين براش بگيريم براي دور ايران بالاخره از هر ده تا توپولوف يكيش كه زمين مي خوره !! آي پارسا شكلات زياد بخوري ميگم عمه بياد تو اتاق تو بخوابه
مگه عمه هم شوخولات دوشت داره بوخوره ؟
نه عمه بچه هايي كه زياد شكلات مي خورنو دوست داره بخوره
پدر مادر ها هم بي حوصله شدن يه راست مي رن سر اصل مطلب ! زمان ما اول ارشادمون مي كردن بعد مي گفتن پيشي مي خوردت نمي دونم گنجشكه نوكت مي زنه زنبوره نيشت مي زنه !!! ديگه خيلي مي خواستن گندش كنن مي گفتن هاپو مي آد خانم جان ديگه مال زماني بود كه جدا كفرشونو در مي آورديم نه مال زياد شكلات خوردن و اين حرفا !!!!!
از امروز تا3 روزه ديگه فرصت داريم !!!!!!! به ما پيشنهاد بدين !!!!!!
من كه مي گم مثل اين توريست هايي كه همراه دارن و مي رن اينور اونور، شما هم در نقش راهنما و همراه ايشون رو تو مدتي كه اينجان ببرين اونجاهايي كه زنگ زدن و واستون دلسوزي كردن كه عمه خانم داره مي آد پيشتون.
پاسخحذففقط موقع ورود به منزلشون لبخند مليح يادتون نره، اينجوري :D
می دونی ما هم یه دونه از این خانوم ها تو فامیلمون داریم ! هر جا می ره تا یه دعوایی ، قتلی جنایتی راه نندازه کوتاه نمی آد ، هر وقت عزم می کنه بیاد به سمت ما یه بهانه ایی براش می آریم ، یه بار یه مرض وحشتناک می گیریم ، یه بار مسافرتیم ، یه بار خونه نقاشی و بنایی و کلا بکوب و دوباره بساز داره ، یه بار وسط بیابون گیر کرده بودیم و ... ((: اما خب گاهی هم مجبوریم که تحمل کنیم دیگه ! ولی وقتی می ره خیلی می خندیم ، تا چند ماه سوژه داریم اساسی ، به سوژه اش نمی ارزه ؟
پاسخحذف